نظام های سیاسی در دیدگاه اخوان الصّفا
در دیدگاه اخوان الصّفا، واقعیت نظام های سیاسی از دو حالت خلافت و سلطنت خارج نیست. در واقع این دو نوع نظام سیاسی، ریشه در واقعیت ماهیّت و طبع انسان ها دارد و هر یک بیانگر وجهی از تمایلات انسان یا تمام وجوه آنهاست. به عبارتی نوع حکومت و نظام سیاسی تجلّی تمایلات دوگانه انسان و در واقع برآیند دو گانگی طبیعت انسان است. حکومت و نظام سیاسی کامل، نظامی است که در برگیرنده ی دو بخش تمایلات او باشد، و اعتقاد به وجود نظام خلافت و سلطنت در واقع متجلّی دوگونگی روح انسانی است؛ خلافت مظهر کمال نظام سیاسی است، زیرا تدبر در آن نظام، روحانی و جسمانی است، ولی در نظام سلطنت، آیین های سیاسی تنها نشانه تدبیر جسمانی و در نتیجه نقص در سیاست و تدبیر است.
1. امامت و خلافت و وظایف دولت در آن نظام
مفهوم اصطلاحی امامت و خلافت عبارت است از ریاست بربندگان خدا در امور دنیایی و اخروی آنان. گروهی امامت و خلافت را به یک معنا به کار برده اند که مفهوم کلی آن دو ریاست عامّه بر امور مسلمانان است و عده ای امامت را اعمّ از خلافت و جمعی خلافت را اعم از امامت بر شمرده اند. (1)در دیدگاه ابن خلدون، امامت و خلافت دو منصب است از طرف صاحب شریعت، که حفظ دین و سیاست دنیا از وظایف آن است. (2) کسی که عهده دار این دو منصب باشد امام و خلیفه نام دارد. علت نام گذاری صاحب آن منصب به امام به دلیل لزوم اطاعت و اقتدای به او در امور است. این مفهومِ از امامت از اطاعت مأمومین از امام در نماز جماعت اخذ شده و به امور جاری سیاسی و مناصب اجتماعی گسترش پیدا کرده است. دلیل نام گذاری صاحب منصب خلافت به خلیفه، جانشینی وی از طرف پیامبر برای امور دنیایی و اخروی امّت پس از اوست. در معنای عام این مفهوم از خلافت عامّه آدمیان در کره ی زمین و عالم خلقت اقتباس شده است. (3)
در دیدگاه اخوان الصّفا، امامت و خلافت هر دو به یک معنا به کار رفته است:
واعلم اَنّ الامامة اِنّما هی خلافة؛(4) بدان که امامت، همان خلافت است.
از دیدگاه آنان، ریاست به دو دسته جسمانی و روحانی تقسیم می شود و مفهوم امامت چون ریاست عامّه است، بنابراین امام، باید سیاست روحانی و جسمانی داشته و تدبیرات او شامل امر دنیا و آخرت باشد.
بنابراین اخوان الصّفا خلافت را به دو معنا به کار برده اند و در این دو معناست که شمولیّت خلافت بر امور دنیای و اخروی تبیین می شود. آنان خلافت را به خلافت در نبوّت و خلافت در مُلک تقسیم کرده اند:
و الخلافة نوعان: خلافة النبوّة و خلافة المّلک؛(5) خلافت دو نوع است: خلافت در نبوت و خلافت در مُلک.
خلافت در نبوّت، گویای ریاست الهی و تدبیرات اخروی و خلافت در مُلک، گویای ریاست جسمانی و تدبیرات جسمانی و امور مربوط به دنیاست.
در جایی دیگر این تقسیم بندی را اخوان این گونه توضیح داده اند:
خلفاء واضع الناموس، و هم طائفتان: احداهما خلفاؤه فی الملک و الرئاسة فی امور الدنیا و التدبیر والسیاسة فی حفظ ظاهر احکام الناموس علی اهله... و اما خلفاؤهُ فی اسرار احکام الناموس الذین هم الائمة المهدیّون و الخلفاء الراشدین؛(6) خلفای ناموس دو دسته هستند: یکی خلفا در ملک و ریاست امور دنیای و تدبیر و سیاست باری حفظ ظاهر احکام ناموس برای اهل آن و دسته دومِ خلفای صاحب ناموس، خلفای در اسرار و رموز احکام ناموس هستند که امامان ( علیهم السلام) و خلفای راشدین می باشند.
ویژگی ها و وظایف روحانی انبیا که خلافت عامّه ی خداوند را دارا هستند و جانشینان آنان از دیدگاه اخوان الصفا به طور خلاصه عبارتند از:
1- برخورداری از وحی؛
2- دعوت و تبلیغ آن در میان امّت؛
3- تدوین کتاب با الفاظ موجز و مختصر و قرائت فصیح و تفسیر میانی و تأویل آن؛
4- وضع سنن و آداب و قوانین؛
5- مداوای نفوسی که به مذاهب فاسد، آرای سخیف، عادات پست و اعمال زشت مبتلا هستند از طریق آرای محکم، عادات نیکو، اعمال و اخلاق پسندیده، و از طریق تشویق و ترغیب به جزای آن اعمال در روز قیامت؛
6- شناخت چگونگی سیاست و تدبیر لازم برای نفوس شریره که از طریق ارشاد امکان پذیر است؛
7- اجرای سنّت های شریعت و توضیح و تبیین راه های رسیدن به مرام شریعت؛
8- تبیین حلال و حرام و تفصیل حدود و احکام امور دنیا؛
9- زهدورزی در دنیا و مذمّت شیفتگان آن. (7)
دسته ی دیگر، وظایف و صفات دنیایی خلافت است که در واقع امور مربوط به اجتماعیات و سیاسات خلافت است که نبیّ آنها را انجام می دهد. این وظایف اجتماعی و سیاسی را جانشینان پیامبر، به عنوان خلفای رسول می توانند به مانند او انجام دهند و از چهارچوب وظایف و اختیارات آنان به حساب می آید. اخوان این بخش از وظایف را مسؤولیت های عامّی دانسته که در میان رؤسا و ملوک نیز متداول می باشد این دیدگاه گویای وجود شؤون و حیثیت های مختلفی برای انبیا و جانشینان آنان است، یعنی جامعه ی مسلمانان مجموعه ی درهم تنیده ای از حیثیات سیاسی، مذهبی و ... را شامل می شود. (8)
وظایف و مسؤولیت های سیاست جسمانی انبیا و خلفا آنان عبارتند از:
1- اخذ بیعت از شهروندان و اتباع که در خواست تبعیت را اجابت می کنند؛
2- مشخص نمودن مراتب عوام و خواص؛
3- اخذ خراج و مالیات و جزیه از پیروان شریعت؛
4- تقسیم ارزاق میان لشکریان و اطرافیان؛
5- حفظ مرزها و تقویت مبانی امّت؛
6- قبول صلح و ترک جنگ با ملوک و رؤسا و ارسال هدایا برای تألیف قلوب و افزایش اُنس و الفت، و وظایف دیگری که معمولاً رؤسا و ملوک انجام می دهند. (9)
ثم اعلم ربما تجتمع هذه الخصال فی شخص واحد من البشر فی وقت من الزمان فیکون هو النبی المبعوث و هو الملک و ربّما تکون فی شخصین اثنین: احدهما النبی المبعوث الی تلک الأمّة و الآخر المسلّط علیهم؛(10) بدان که گاهی این خصال در شخص واحدی از افراد بشر در وقتی از اوقات جمع می شود که در این صورت او نبیّ مبعوث و همو سلطان نیز می باشد و گاهی در دو شخص جمع می گردد که یکی از آن دو، نبی مبعوث به سوی آن امّت و دیگری فردی است که بر آنان مسلّط شده است.
البته تدابیر و سیاست های جسمانی که ملوک انجام می دهند باید براساس قواعد و اصول دین باشد. این اندیشه ی آنان، ناظر به عدم تفکیک دین از سیاست و قوام سیاست در سایه ی ارتباط با دین است و همچنین سیاست و تدبیر جسمانی را می توان با قوانین دینی و با فردی غیر از امام و خلیفه به اجرا در آورد و او می تواند ملکی باشد که پیرو دین نبیّ است. در اندیشه اخوان، لزوم ارتباط بین دین و سیاست از این منظر قابل توجه است. اندیشه آنان اشاره ای است به لزوم پیوستگی این دو عرصه با یکدیگر: سیاست در صورت پیوند با دین از قوام لازم برخوردار می شود و دین نیز در سایه سیاست، حفظ شده و قوانین آن به اجرا درخواهد آمد. اخوان الصّفا برای این اندیشه خود به اندیشه های ایرانشهری و تاریخ حکومت و سیاست در میان انبیا اشاره کرده اند، در اندیشه های ایرانی، همیشه بین دین و سیاست و حکومت پیوند و ارتباطی بوده که در واقع مشروعیت حکومت های یارانی از آن به دست می آمده است:
واعلم اَنّه لا قوام لاحدهما الاّ بالآخر کما قال ملک الفرس اردشیر فی وصیته: اِنَّ الملک و الدین اخوان توأمان لا قِوام لِاَحداهما اِلاّبالآخر و ذلک اَنّ الدین اُسُّ الملک و الملک حارسه، فما لا اُسَّ له مهدوم و ما لا حافظ له ضائعٌ و لا بُدّ لِلْمُلک من اُسٍّ و لابد للدین من حارس؛ (11) بدان که برای دین و ملک قوامی وجود ندارد مگر با یکدیگر بودن آنها، کما این که اردشیر پادشاه ایرانی در وصیّت خویش گفته است: ملک و دین دو برادر همزداند که قوام یکی با دیگری است، زیرا دین پایه و اساس ملک و مُلک نگهبان است. چیزی که پایه نداشته باشد از بین رفتنی است و چیزی که نگهبان نداشته باشد نابود شدنی است؛ مُلک نیاز به پایه و دین نیاز به نگهبان دارد.
سپس اخوان از پیامبرانی که برخوردار از ملک و نبوّت یا یکی از آن دو بوده اند شاهد آورده اند، پیامبری مانند داود و سلیمان از نبوّت و ملک برخوردار بودند و پیامبر اسلام( صلی الله علیه و اله و سلم) نیز این ویژگی را دارا بود، امّا در بینش آنان، پیامبر اسلام( صلی الله علیه و اله و سلم) ابتدا در مکه شأن نبوّت را قوام بخشیده و بعد از هجرت به مدینه، امر مُلک و مملکت داری را دارا شد، یعنی در زمانی پیامبر اسلام( صلی الله علیه و اله و سلم) فاقد شأن مُلک و مملکت دار بوده و آن ایّامی است که زمینه پرداختن به سیاست و مُلک وجود نداشته است، لذا پیامبر اسلام در مدینه به امر سیاست و امور امّت پرداخت:
ثم اعلم اَنّ الله تعالی قد جمع لنبیّه محمد( صلی الله علیه و اله و سلم) خصالَ الملک و النبوة جمعاً، کما جمعها لِداود و سلیمان( علیهماالسلام) و کذلک جمع لیوسف الصّدیق( علیه السلام)، و ذلک اَنّ النبی( صلی الله علیه و اله و سلم) امام بمکة فی اول مبعثه نحواً من اثنتی عشرة سنةٍ یدعون الناس و یعلّمهم معالم الدین حتی استوفی خصال النبوّة و اتحکمها، ثمّ هاجر إلی المدینة و اقام بها نحواً من عشر سنین فی ترتیب امر الاُمة و تحذیر الاعداء وجبایة الخراج و العُسّر و مُصالحة الاعداء و المُهادنة، و قبول الهدایا و حملها و التزویج منهم و الیهم حتی الحکم امر المُلک؛(12) بدان که خدا برای نبی خویش محمد( صلی الله علیه و اله و سلم) مُلک و نبوّت را با هم قرار داده است همان طور که برای داود و سلیمان و یوسف این چنین قرار داده است، زیرا پیامبر( صلی الله علیه و اله و سلم) در اول رسالتش در مکّه حدود دوازده سال به دعوت مردم پرداخت و علایم و امور دین را به آنان تعلیم داد تا نبوّت او قوام گیرد. سپس به مدینه مهاجرت نمود و حدود ده سال برای اداره ی امور امّت و انذار به دشمنان و گرفتن خراج و برقراری صلح و ترک جنگ با دشمنان و قبول هدایا و ارسال آن و تزویج با آنان و از آنان، کوشید تا این که امر مُلک قوام گرفت.
در دیدگاه آنان مُلک و سیاست امر دنیوی و نبوّت امر اخروی است، لذا بین دین و دنیا ضدیّت وجود دارد. (13) جمع آن دو با زهد امکان پذیر است که پیامبران در مُلک و مملکت داری خویش از این ویژگی برخوردار بودند و علّت آن نیز وجود بیش از چهل فضیلت بشری در وجود انبیاست. (14) با این شرایط مُلک و مملکت داری آنان متمایز از ملوک و افراد دیگر بشر است. تداوم حکومت پیامبران در صورتی امکان پذیر است که خلیفه اش با شرایط او امّت پیامبر را راهنمایی کند و چنین فردی باید خصال و ویژگی های لازم را برای جانشینی دارا باشد. و نیز امّت وحدت را حفظ کرده و به فرد شایسته ی خلافت جهت یاری دین و حفظ شریعت و اقامه ی آداب و آیین های دینی در تنهایی پیامبر کمک کند(15)، که در این صورت، دولت انبیا پایدار خواهد ماند وگرنه دچار زوال خواهد شد. در اندیشه اخوان از علل مهم زوال امّت بعد از پیامبران، تردید امّت در فرد شایسته ی خلافت از پیامبر و نیز پیداشدن فرقه ها و مذاهب گوناگون است، لذا باید جانشین پیامبر صرف نظر از شرایط خاص نبوّت، از شرایط و صفات نبی نیز برخوردار باشد که یکی از ارکان اصلی تداوم دولت پیامبر و خلیفه شرایط ویژه ای است که از دیدگاه اخوان الصّفا این شرایط هم در جهت تدبیر امور اجتماعی و سیاسی است و هم در جهت تدبیر امور دینی، زیرا از صفاتی برای خلیفه و جانشین نبیّ نام برده اند که بیانگر شایستگی های او در دو قلمرو سیاست جسمانی و روحانی است. مهم ترین شرایط خلافت دوازده مورد به قرار زیر است:(16)
1- برخورداری از صحّت و سلامت جسمی:
ثمره این شرط توانایی او برای اعمالی است که لازمه آن صحت جسمانی است.2- فهم نیکو:
این شرط او را برای تصوّر و فهم سریع گفته ها و شنیده ها آماده می کند.3- قدرت حفظ و نگهداری فهمیدنی ها و شنیدنی ها:
این شرط ثمره اش به فراموشی سپرده نشده گفته ها و شنیده هاست، به عبارت دیگر خلیفه باید اهل غفلت و فراموشکاری نباشد.4- زیرکی و هوشیاری:
به طوری که با کمترین دلیل به رأی پسندیده و محکمی در امور دست یابد و اور ا از استدلال های طولانی و پیچیده بی نیاز کند.5- خوش بیان بودن:
یعنی از بیان و کلامی برخوردار باشد که آنچه در ضمیر و روان خویش دارد و با کلماتی موجز و مختصر به راحتی بیان کند.6- دوستدار علم و دانش بودن:
خلیفه باید علاقمند به علم و دانش باشد، ثمره ی علاقه مندی او این است که استدلال علمی را می پذیرد و از سختی هایی که در فرا روی تعلیم و تربیت و علم آموزی قرار دارد گریزان نمی شود.7- راستگویی و دوستدار صدق و راستی:
ثمره ی راستگویی و محبّت به صادقان در تعاملات و رفتارها، از او حالتی پسندیده ایجاد می کند و ضمن این که او راغب به صادقان و راستگویان است، دیگران نیز به امور راغب می شوند.8- پرهیز از آز و حرص ( خوردن، آشامیدن و نکاح):
افراط در این سه مورد را اخوان الصّفا از مظاهر آز و حرص می دانند، ولی دوری از هر گونه عیب برای خلیفه لازم و ضروری است. به گفته اخوان نبی و جانشین او باید از هر گونه لذّتی که نشان آز و حرص است بپرهیزد.9- برخورداری از مناعت طبع:
خلیفه باید دارای همّت عالی بوده و دوستدار کرامت باشد و این با پرهیز از انجام امور زشت و ناپسند امکان پذیر است، به عبارت دیگر از لحاظ نفسانی باید در اعلا مراتب نفسانی باشد.10- بی توجهی به درهم و دینار:
این شرط گویای این است که دنیا و دنیاگرایی افراطی در نزد او ناپسند باشد و رسیدن به این ویژگی با زهدامکان پذیر است.11- دوستدار عدل و طرفداران آن و دشمن جور و طرفداران آن باشد:
زیرا دوست داشتن عدل و اهل آن، جامعه را به سوی روابط و اعمال و کردار نیکو سوق می دهد و دوست داشتن جور، باعث رواج اعمال قبیح در اجتماع و زندگی اجتماعی می شود.12- برخورداری از اراده ی قوی برای انجام امور:
لازمه ی اراده قوی، پیدایی جسارت لازم برای انجام امور بدون ترس و لرز است و این حالت در صورتی تحقق می یابد که نبیّ و خلیفه ضعیف النفس نباشد. ثمره ی این ویژگی روحی و روانی، برخورداری از قدرت و توانایی لازم برای تصمیم گیری در فرآیند سیاست گذاری جسمانی و روحانی است.درد دیدگاه اخوان الصّفا خلفای الهی بعد از پیامبر اسلام( صلی الله علیه و اله و سلم) ائمه اطهار از اهل بیت هستند، زیرا آنان شرایط لازم برای جانشینی را که همانا آشنایی به امور دین و ظواهر و بواطن آن است دارا می باشند و آنان امامانی هستند که به حق دعوت می کنند. (17) اهل بیت ( علیهم السلام) از علوم ویژه ای برخوردارند که آنان را سایرین ممتاز می کند. (18) در دیدگاه اخوان الصّفا ولایت امیرالمؤمنین علی ( علیه السلام) و دوستی اهل بیت ( علیهم السلام)(19) عامل مشترک اجتماع یاران و اصحاب بعد از پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و اله و سلم) است. حقّ ولایت الهی اهل بیت را دشمنان آنان غصب کرده و خون اهل بیت به دلیل غصب این حقّ ریخته شد و وقایعی مانند واقعه کربلا در اثر غصب حق اهل بیت بعد از پیامبر( صلی الله علیه و اله و سلم) به وجود آمد. (20) علّت اختلاف در میان امّت نبیّ ( صلی الله علیه و اله و سلم) وجود جانشینان ناحق بوده که عالم به احکام دین نبودند. (21)
به هر حال در اندیشه اخوان، خلافت الهی شامل امر نبوّت و امر مُلک و تدبیر است. کسی که این دو ویژگی را دارا باشد خلیفه حقیقی است و دایره ی وظایف او شامل امور جسمانی و روحانی است. در نقطه مقابل اندیشه خلافت الهی، حکومت ملوک است که تنها به سیاست های جسمانی می پردازند. وجود حکومتی به نام حکومت ملوک واقعیتی است که ریشه در طبایع و فطرت انسان دارد، لذا گروه زیادی از مردم متمایل به حکومت و سیره و آداب ملوک هستند. (22) علت این تمایل ریشه در خصلت های مادی انسان دارد و لذا حکومت ملوک و سلاطین براساس آن شکل می گیرد، و در واقع مسیری است خلاف مسیر انبیا و خلفای الهی، ولی واقعیتی در اجتماع و حیات اجتماعی انسان ها.
2. سلطنت و پادشاهی و وظایف دولت
انسان دارای دو ویژگی متضاد بوده و براساس آن دو، سیاست جسمانی و روحانی و یا مرکب از آن دو در رفتار سیاسی و اجتماعی انسان ها شکل می گیرد.نماد و تجلّی حکومت مبتنی بر سیاست جسمانی، حکومت شاهان و امراست. سلطنت، برخورداری از مُلک و حکومتی است که از طریق سلطه و قهر و غلبه شکل گرفته. در اندیشه اخوان، تدبیرات دنیایی امّت ها را گاهی غیر نبیّ و فرد و یا کسانی انجام می دهند که بر آنان سلطه یافته اند. (23) این گونه حکومت، شکلی از نظام سیاسی موجود در تاریخ زندگی بشری بوده که بنابر مصالح و واقعیت های اجتماعی زندگی انسان شکل گرفته است.
در بینش اخوان الصّفا نظام سیاسی شاهان اساساً فکری است در جهت تفرقه بین خلافت الهی و خلافت ابلیس، زیرا از زمانی که آدم از امر خداوند تخطّی کرد و اطاعت ابلیس را نمود از قرب الهی خارج شده و گرچه توبه کرد امّا همواره حیله ها و دسیسه های ابلیس برای آدم بوده و این حالتی در وجود انسان است که او را به طرف ابلیس سوق می دهد و براساس آن به طرف عداوت و شرّ می رود و سبب ظلم و ستم در میان امّت می شود. این در حقیقت خلافتی است در برابر و مخالف خلافت الهی که انبیا و اولیا و امامان عهده دار آن هستند. در مفهوم تدبیر و سیاست مربوط به دنیا، تجلّی این تقابل و تضادّ در روابط اجتماعی انسان ها، حکومت ملوک و جباران است که تنها به تدبیر سیاست جسمانی اهمیّت می دهند. اخوان الصّفا از این گروه از حاکمان با عنوان گروه سلطه نام برده اند که برعکس انبیا بر مدرم سلطه یافته اند، لذا اخوان در توصیف وظایف انبیا به دو وظیفه ی نبوّت و ملک اشاره کرده اند که بخش دوم وظیفه یعنی مُلک و دنیا داری را گاهی غیر انبیا هم انجام می دهند، اینها همان ملوکند و به این منصب از طریق سلطه دست یافته اند. در بینش آنان، گرچه ملوک به دو دسته ی جائر و غیرجائر تقسیم می شوند، اما سلطنت و مملکت داری به غیر از طریقه ی پیامبران، حتماً از طریق زور به دست می آید، نه با میل و رغبتی که شاخصه ی حکومت و خلافت پیامبران و جانشینان آن است:
و ربّما تکون فی شخصین اثنین احدهما النبی المبعوث الی تلک الامَّة و الآخر المسلّطُ علیهم؛(24) گاهی امر مُلک در دست دو نفر است، یکی از آن دو، نبیّ مبعوث به سوی امّت است و دیگری کسی که بر آنان سلطه پیدا کرده است.
از نظر اخوان الصّفا این نوع از حکومت در غایت بدی و شرارت است و اجتماعی را که در آن حکومت سلاطین جور قرار دارد به اجتماع وحوش و درندگان تشبیه کرده اند. (25) علت تشبیه جامعه انسانی به جامعه ی حیوانی، فقدان علم و دانش است و جهل شاخصه ی حکومت سلطان جائر می باشد و همانندی آن به وحوش و درندگان نیز به همین دلیل است:
اَنّ کلّ جبّار و سلطان ظهر فیه الجهل و لم یوجد فیه العلم فهو مثل السباع و الوحوش یأخذ من زمانه ما قدر علیه و من وقته ما وصل الیه و المجاورون له فی تعب و نصب و خوف منه و مشقَّةٍ مِمّا یحملهم من مُؤمنة و فی مذّلته من مملکته؛( 26) هر جبّار و حاکمی که جهل در او ظهور نماید و علم در او یافت نشود به مانند درندگان و وحوش است که از زمان خویش به اندازه ای که قدرت گیرد بهره می گیرد و از ایّام خود به مقداری که به آن دست یافته باشد. همراهان او به سبب تحمّل بار گران او و مذلّت های مملکتش در سختی و ناراحتی و خوف و مشقّت هستند.
اخوان الصّفا در یک تحلیل عام و کلی، حکومت سلاطین جور را به منزله ی قهر طبیعت تلقّی کرده که انسان ها به دلیل غرق بودن در ظلمت دنیا و شهوت آن به حکومت آنها تن در می دهند و تا زمانی که چنین هستند سلطه حکومت جور بر آدمیان با سیاست های جسمانی ادامه دارد. اخوان به سلطه ی حکّام پنج گانه بر انسان قائل هستند که انسان ها را از آن گریزی نیست:
مُسلّطاً علینا خمسة حُکّامٍ یسوموننا سوء العذاب ینفّدون احکامهم علینا، شئنا أو أَبینا، لیست لنا حیلةٌ فی الخروج عن احکامهم و لا دفع سلطانهم؛(27) بر ما پنج دسته از حکّام احاطه دارند که ما را به سوی عذاب سوق می دهند، احکام آنان بر ما نافذ است، بخواهیم یا نخواهیم، و برای ما راه و چاره ای در خروج از سلطه آنان نیست.
پنج دسته ی حکّام از نظر اخوان الصّفا عبارتند از:(28)
1. فلک دوّار که انسان در درون آن محبوس بوده و مقهور گردش ایّام و گذشت زمان و فصول و بادها و باران و طوفان و رعد و برق و... آن است.
2. طبع انسانی که انسان به صورت طبیعی از آن برخوردار است و چاره ای برای او نیست، گرسنگی، تشنگی، آتش شهوات، دردها، امراض و کثرت حاجات از این ویژگی های طبیعی هستند.
3. ناموس که دارای احکام و حدود، اوامر و نواهی، وعد و وعید و تهدید و توبیخ بوده که برای انسان گریزی از آن احکام نیست، گریز او باعث افتاده او در بلایا و سختی هاست و انجام آن احکام نیز همراه با سختی و مشقّت است.
4. شدت نیاز به موادی که تأمین کننده و قوام بخش هیأت وجودی انسان است. خوردنی ها، آشامیدنی ها، پوشیدنی ها، مسکن، مَرْکَب و اثاثیه از جمله اموری است که باعث قوام زندگی دنیایی است، طلب آنها به سختی ها انسان افزوده و رها کردن آن نیز برای او تَعَبْ آور است. بنابراین ناگزیر از یادگیری صنایع، تجارت، کسب، زرع، خرید و فورش و نظایر آن می باشد. جمع کردن اموال لازمه اش حفظ و حراست از دزد و راهزن و آفات و عوارض است،(29) لذا ناچار است به سلطانی پناه برد که او را در این امور یاری رساند، ولی خود سلطان نیز سبب تعب و ناراحتی او می شود، از این رو دسته پنجم حکّام، سلطان جور است که متناسب با خواست و شرایط مادی گرایانه جامعه ی مادی مذکور به وجود می آید.
5. سلطان جائر دسته ی پنجم از حکّام است که بر زندگی انسان ها احاطه دارد،(30) امّا همان گونه که بیان شد زمینه ی شکل گیری حکومت سلطان جائر، واقعیت اجتماعی است که در آن تمایلات مادی گرایانه شکل می گیرد. ویژگی حکومت سلطان جائر، قهر و غلبه و اکراه و به خدمت گیری است:
توصیفات اخوان الصّفا از حکومت سلطان جائر، بیانگر حکومتی ناعادلانه و مبتنی بر زور و قدرت است که به هیچ کدام از اصول لازم برای حکومت مطلوب پای بند نیست. گرچه بنابر فلسفه ی اخوان الصّفا چنین حکومتی زوال و سقوط خویش را سرعت می بخشد و از ثبات و بقا برخوردار نیست، ولی برگشت دیدگاه آنان در مورد حکومت سلطان جائر به ویژگی های رفتار و تمایلات مادی انسان، بیانگر ناگزیری انسان از وجود چنین حکومتی در مقابل حکومت و خلافت انبیاست، وگرنه زندگی اجتماعی انسان همراه با سختی بوده و مصالح زندگی او برآورده نخواهد شد.
به عبارت دیگر، فلسفه ی وجود حکومتی در کنار و برخلاف ویژگی های حکومت پیامبران، تأمین مصالح معیشتی است که برای برخی جوامع، واقعیت معیشت، اوّلین و آخرین مصلحت است، لذا ناچار از سلطانی است که امر معاش انسان را تدبیرکند. فلسفه ی وجود حکومتی براساس صفات و ویژگی های سلطان جائر، حفظ مصالح مادی جوامع است، در واقع هنگامی که انسان از ریاست رئیس فاضل محروم شد یا خود را محروم کرد، ناچار از ریاست رئیس غیر فاضل است. به عبارت دیگر جوامع انسانی یا براساس تمایلات روحی و مادی و یا مادی تنها، نیازمند همبستگی و توافق جمعی است، یکی از علل بقای اجتماعات در سطح مُدُن و قُرا وجود نیازهای مادی است. از اجتماعاتی که براساس تأمین ضرورت های صرفاً مادی شکل گرفته به تعبیر اخوان جماعت غنیه( جماعت انبوه) است که برای سامان دادن به معاش خویش به رئیسی به نام سلطان پناه می برند؛ سلطان در چنین جامعه ای ناظم امور مردم بوده و برای ایجاد امنیت راه ها و حلّ اختلافات و جلوگیری از تصدّی ظالمان تلاش می کند.
به نظر می رسد چنین اجتماعی در واقع ضرورتی به پای بند به آداب و سنن ناموس نمی بیند و یا اصلاً آن را نمی شناسد، لذا اخوان این دسته از حکومت ها را در دسته سیاست های عامیه ( توده) قرار داده اند که صرفاً ریاست بر جماعت در بلاد و مدینه هاست و به رتق وفق امور دهقانان و جیوش و حلّ و فصل امور معاش و ... می پردازد. اگر اجتماعات براساس سیاست های ملوکیّه که نوعی سیاست براساس منش و کردار انبیاست شکل گرفته باشد، حفظ شریعت و عمل براساس آن، شیوه ی حکومتی آن است که از نظر اخوان الصّفا حکومتی مشروع بوده و براساس اصول سیاسی مشخص و معیّن و بر طبق سیاست های شریعت به وجود آمده است. بنابراین اجتماع مدنی مبتنی بر حکومت سلطان جائر، اجتماعی جبری و تنها برای تدوین ضرورت های معاش است:
قد نحتاج فی لذّة العیش و صلاح المعاش الی الجمّ الغفیرمن المتعاونین فی المُدن و القُری، فی اصلاح امر المعاش و لابُدّ لَهُمْ من سُلْطانٍ یملکهم و یرأسهم و یَحْکُمُ بینهم فیما یختلفون فیه و تنازعون و یمنع الظالم القویّ من التعدّی علی الضعیف المظّلوم و یأمَنُ السُبُل و... و حفظها صلاح الجمیع؛(32) برای لذّت زندگی و مصلحت آن به جماعت توده ی یاری رسان به یکدیگر نیازمند هستیم که در شهرها و قریه ها برای اصلاح معاش بکوشند و ناگزیر از سلطانی که بر شهرها و قرا حکم براند و براهالی ریاست کرده و در اختلافاتشان بین آنها حکم کند و مانع از تصدّی و تجاوز بر ضعیف و مظلوم گردد و راه ها را امن نماید و... و مصلحت عمومی را حفظ کند.
اوصافی مانند سلطه و قهر و غلبه و حکومت کردن از راه جبر و اکراه و سایر ویژگی های لازم حکومت سلطان جائر و نیز کار ویژه های آن، بیانگر وجود نظام سیاسی به نام سلطنت است که سیاست های آن جسمانی است. این نظام سیاسی متناسب با کارویژه های خاص خود از اصول محکم برای اداره امور برخوردار است. نظام سیاسی سلطنت نیز در تدابیر دنیایی باید به اصولی پای بند باشد و در واقع هدف آن تأمین معاش است و در این هدف باید از اصول لازم پیروی نماید تا به آن هدف برسد. مهم ترین این اصول را اخوان الصّفا چنین بیان کرده اند:
«... حسن السیاسة، و العدل فی الحکومة، و مراعة امر الرّعیة و تفقد احوال الجنود و الاعوان و ترتیبهم مراتبهم، و الاستعانة بهم فی الامور المشاکلة لهم». (33)
لازمه ی اجرای این سیاست ها، شکل گیری نهادهایی است که پاسخ گوی سیاست های سلطان در قبال رعیّت باشد. این نهادها در جهت سیاست هایی است که در چنین نظامی سیاست گذاری می شود، به طور کلی تأمین امنیت، توزیع خدمات اقتصادی، نهاد قضا، عدالت، فرهنگ و دین، نهادهای اصلی اجرا کننده ی سیاست های حکومت و دولت هستند.
امنیت را نیروهای نظامی تأمین می کنند که با مخالفان سلطان و راهزن ها و خوارج و یاغیان حکومت به ستیز بر می خیزند؛(34) نهاد دیوانی و اداری عهده دار امور اداری مربوط به توزیع خدمات است که به طور گسترده رسیدگی به امور ارزاق، گرفتن خراج و مالیات، رسیدگی به کارگزاران و کاتبان و دیوانیان، کشاورزی و صنعت و آبادانی بلاد را در دست دارد. در این دسته وزیران و نویسندگان و کارگزاران اداری و مالی قرار می گیرند،(35)که وظیفه کلی اینها قوام بخشی به امر معاش است؛(36) قضات در نهاد قضا قرار دارند و قوام عدالت به وجود آنهاست؛ فقها و علما در نهاد فرهنگی از کیان دین دفاع می کنند و قوام دین و حکم شریعت به دست آنهاست. (37)
در بینش اخوان الصّفا، سلطان جائر به دلیل ظلم و ستم بر رعیّت دارای عمر کوتاهی است و کوتاهی عمرش به علت جبّاریت اوست و انتقام گیرنده از جبّار خداوند است. (38) سلطان برای سلامت حکومت و بقای آن باید از ظلم بپرهیزد. راهبردهای عملی اخوان برای تداوم حکومت به قرار زیر است:(39)
1- تفقّد و جست و جو از احوال مردم تحت حکومت: حاکم و سلطان باید از جزئیات امور آگاهی یابد به گونه ای که هیچ چیز از او پوشیده نماند، و به همه ی اعمال احاطه داشته باشد. لازمه ی عمل به این توصیه ی اخوان، تأسیس سازمان های خبررسانی و اطلاعاتی قوی و سالم است که منبع اطلاعاتی حاکم و روابط او با اهالی مملکت باشد. اِشرف سلطان به جزئیات امور، دست او را برای سیاست های خردمندانه و اجرای عدل باز می کند. برای این منظور، حاکم باید از هر امکانی که برای افزایش آگاهی های او مؤثّر است استفاده کند. ثمره ی این توصیه، غافل نماندن سلطان از خواسته ها و تمیلات و عیوب درون نظام سیاسی است به طوری که او به موقع می تواند تصمیم گیری های لازم را برای کل امور و مشکلات بگیرد.
2- با هر کدام از رعیّت متناسب با میزان عمل او برخورد شود، یعنی به تناسب اعمال مردم به آنان پاداش داده شود یا عقوبت گردند. مفهومی از عدل، رعایت اعتدال در بذل و بخشش ها و عتاب و عقاب هاست که در هر دو مورد باید اعتدال رعایت شود. متناسب با این بینش، اخوان الصّفا عدل سیاسی را دوری از سخت گیری وحشتناک و همچنین پرهیز از عطوفت سستی آور دانسته اند. به هر حال اعتدال در رفتار و کردار از شرایط اساسی تداوم حکومت است.
3- عدالت ورزی از شرایط دیگر تداوم حکومت است. در این مورد توصیه ی کاربردی اخوان، عمومیّت عدالت برای تمام پیکره ی نظام است. از اموری که به عدالتِ حاکمیّت و حکومت لطمه می زند، خروج از مسیر عدالت است، دلیل عمده ی آن، اختصاص دادن منابع قدرت به فرد یا گروهی خاص از افراد تحت حکومت است. در چنین حالی حاکمیّت، بخش ها و گروه های بی شماری از افراد جامعه را نادیده می گیرد و اقلیّتی را مستحقق خدمات رسانی و بهره گیری از منابع و حقوق معنوی و مادّی می داند، که باید همه به طور مساوی از آن برخوردار شوند. آسیب در بدنه دولت از آن جا شروع می شود که عدل آن عام و شامل نباشد و به برخی بدنه های نظام سیاسی اختصاص یابد.
4- ظلم و ستم نکردن.
5- فرق گذاشتن بین عالمان و جاهلان در اعطای مقام و منزلت و عطایا: این شرط گویای اهمیّت علم و بهره گیری از عالمان در دستگاه سیاسی است. برای نیل به این هدف سیاست گذاران باید از اهل رأی و عقل(40) باشند تا بتوانند دستگاه سیاسی را در مسیر علمی و همراه با تعقّل و خرد سیاسی اداره نمایند، البته پادشاهانی می توانند در دستگاه سیاسی خویش از عالمان و اندیشمندان و عاقلان و به عبارت دیگر از اهل علم و دانش بهره گیرند که خود عاقل و لبیب بوده باشند. (41) به طور کلی در بینش اخوان الصّفا عامل اصلی تداوم حکومت، استفاده از اصول عقل است. (42) با توجّه به این اصل کلی، مشاوران حکومت و سفیران حکومت در کنار جمیع شرایط باید از حُسن عقل(43) برخوردار باشند، فلسفه اهمیّت دادن به جایگاه دانشمندان در حکومت بهره مندی آنان از عقل است.
6- جلوگیری از تسلّط بردگان و رعیّت و زنازادگان بر اخیار و برگزیدگان: این شرط بیانگر اهمیّت گروه نخبه و برگزیدگان در درون پیکره ی سیاسی است، چون اخیار دارای ویژگی فضیلت هستند و این صفت خاصی است که همه ی انسان ها نمی توانند از آن برخوردار شوند، لذا حکومت ها به این جایگاه ویژه باید توجه نموده و جایگاه افراد عادی و غیرعادی را مشخص و معیّن کنند. در بینش اخوان، جامعه مرکّب از طبقات اجتماعی متفاوت و گوناگونی است که هر کدام از آنها شأن اجتماعی خاصی دارد که باید رعایت شود.
7- مراقبت و مواظبت از عمّال و کارگزاران: اعمال عادلانه یا جائرانه کارگزاران هر نظام سیاسی، ملاک قضاوت در مورد حاکمیت و نیز حاکم آن نظام سیاسی است، لذا در هر حکومتی، حاکم باید با دقّت مراقب اعمال و رفتار ناشایست کارگزاران خود باشد، چون اعمال سوء آنان قضاوت منفی را نسبت به کل نظام و شخص حاکم و سلطان موجب خواهد شد. با ایجاد نهادها و گماردن ناظران و بازرسان مورد اعتماد، از اعمال سوء کارگزاران و رواج فساد در پیکره ی نظام جلوگیری توان کرد.
8- استفاده از مشاوران هم دین: از ارکان مهم حکومت، مشورت و حضور مشاوران در دستگاه سیاسی است. ثمره ی مشورت بهره گیری از اندیشه های متعدد و با نگرش ها و بینش های متنوّع در موضوع واحد است، که در این صورت هم تصمیم گیری آسان شده و هم در اجر مجریان امور با مشکلات کمتری روبه رو خواهند شد.
در قضایای مهم و امور پیچیده، مشاوره، رأی مشترکی است که بر بصیرت عاقلان می افزاید و معرفت آنان را تبدیل به یقین می کند و به متحیّران راه را نشان داده و سبب رشد اندیشه آنان می گردد. (44) لذا در دیدگاه اخوان شرایط اصلی و اساسی مشاوران، حکیم بودن است، زیرا حکیم می تواند با حکمت خویش بر معرفت ها افزوده و ذهن متحیّر را از آشفتگی و تردید نجات دهد. علاوه بر این شرایط کلی، اخوان به استفاده از مشاوران هم دین و هم آیین توصیه کرده اند، زیرا مشاوری که آئینی متفاوت از سلطان دارد و مخالف دین اوست، اوّلاً که نصیحت و نقد و بررسی نمی کند و اگر هم نصیحت کند سعی خواهد کرد او را فریب داده و گمراه نماید.
9- گزینش صالح ترین وزیر: علم و دانش و تقوای دینی و خرد و سعه ی صدر و دیگری ویژگی ها از دلایل صلاحیت برتری فردی به عنوان وزیر برای مدد رسانی به سلطان در اداره ی امور است، امّا از نظر اخوان وزیرِ با صلاحیت کسی است که از « اخیار» باشد. منظور آنان از این مفهوم این است که باید شایسته ترین افراد در هر زمان از جهت ویژگی های دنیایی و دینی وزیر سلطان شود.
10- جلوگیری از ظلم: از مهمّ ترین اموری که باعث دوام حکومت می شود، رسیدگی به ظلم و ستمی است که ظالمان به زیردستان می کنند، لذا توصیه اخوان الصّفا این است که حاکم باید به انصاف و عدل به ظلمی که بر مظلوم می شود رسیدگی نماید و مهم تر از آن جلوگیری از تعدّی بر ضعیفان در جامعه است.
11- برگرداندن حق به اهل آن: وظیفه ی حاکمْ عمل براساس حق است و لذا بای برای یاری حق بکوشد. از امور مهمی که باید انجام دهد برگرداندن حق به صاحب حق است، این توصیه ی اخوان توصیه عامی است که در صورت عمل کردن به آن، ظلم از جامعه ریشه کن می شود و وزیر شایسته و به حق بر کرسی وزارت قرار می گیرد و مشاوران شایسته و خردمند به کار گمارده می شوند. بین عالم و جاهل تمایز ایجاد می شود و هر کس به میزان عملش از پاداش برخوردار گشته و به عقوبت می رسد و نهایتاً سلطان به ریز و درشت امور مملکت خویش آگاهی می یابد.
پینوشتها:
1. محمد فرید حجاب، الفلسفة السیاسیة عند اخوان الصّفا، ص 333.
2. همان.
3. همان.
4. رسائل، ج3، ص 406.
5. همان.
6. همان، ج1، ص 310.
7. رسائل، ج3، ص 406-407.
8. حاتم قادری، تحول مبانی مشروعیت خلافت از آغاز تا فروپاشی عباسیان، ص 59.
9. رسائل، ج3، ص 407.
10. همان.
11. همان.
12. رسائل، ج3، ص 407.
13. همان.
14. همان.
15. همان، ج4، ص 109.
16. همان، ص 111.
17. همان، ج5، ص 266.
18. همان، ج4، ص 312.
19. رسائل، ج4، ص 162.
20. همان، ص 224.
21. همان، ص 265.
22. همان، ج3، ص 408.
23. همان، ص 407.
24. رسائل، ج3، ص 407.
25. همان، ج4، ص 314.
26. همان.
27. همان، ج3، ص 251.
28. همان.
29. رسائل، ج3، ص 253.
30. اخوان در رسائل، سلطان جائر را در مرتبه ی چهارم حکّام مسلّط آورده اند.
31. رسائل، ج3، ص 252.
32. همان.
33. همان، ج2، ص 238.
34. همان.
35. همان.
36. رسائل، ج2، ص 238.
37. همان.
38. همان، ج3، ص 138.
39. همان، ص 140.
40. همان، ج2، ص 204.
41. همان.
42. همان.
43. همان.
44. رسائل، ج2، ص 193.
/م
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}